مانيسامانيسا، تا این لحظه: 13 سال و 26 روز سن داره

دختر باران

كوچه

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق ديوانه كه بودم     در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد ... عطر صد خاطره پيچيد     يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم ساعتي بر لب آن جوي نشستيم تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت من همه محو تماشاي نگاهت    آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ريخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و...
20 آذر 1391

پسر عمه تو راهه

ان شاا... تا يه هفته ديگه ني ني عمه محبوبه (پرهام جان) پا مي ذارن تو دنيا. واي كه چه لحظه شيرينيه! ماكه داريم لحظه شماري مي كنيم گل پسرو ببينيم.  
18 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر باران می باشد